HISTORY
تاریخ ایران و ایرانی
۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه
۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه
مزدیسنا
در مزدیسنا ,از طرفی به گروه پروردگاران دروغ باطله خورده که جملگی از شیاطین فریفتار خوانده شده اند و از طرف دیگر ,اساس توحید چنان محکم است که کسی را مجال تصور شریک ومانندی از برای مزدااهورا افریدگار یگانه باقی نمانده است.اوست افریننده یکتای بی اغاز و بی انجام.انچه بوده از اوست و انچه خواهد بود از اوست.
برای انکه مزدا مورد اعتراض واقع نشود که"خدایا فتنه را تو می افرینی و یااز ترس تو نمیتوانم کاری انجام دهم"مزدا در مقابل مخلوقات نیک که به منزله فرزندان او هستند, نمیتواند پارادوکس داشته باشد و خالق کلیه درد ها و اسیب ها هم باشد و انسان را در طی زندگانی گاهی اسیر حوادث ناگوار طبیعت و گاهی گرفتار چنگال درنده جانوران درنده و زهر حشرات موذی و بسا دچار اندوه و فقر و ناخوشی و بالاخره به مرگ دچار سازد.بنابراین انچه زشت و زیان اور است ,به خرد خبیث یا اهریمن نسبت داده شده است.البته درباب پیمان و قرار با دروغ پرست در مهریشت فقره 2 داریم:"اهوامزدا گفت:ای اسپنتمان زرتشت.تو نباید که عهد و پیمان بشکنی.نه ان عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و نه ان عهدی که تو با یک راستی پرست بستی.چه معاهده با هر دو درست است.خواه موحد باشد خواه مشرک".
انسان را اهورا مزدا از روی صور روحانی عالم پاک فروهر(فروشی)بیافرید و او را پاک و بی الایش ساخت. اوصاف رذیله که ایینه ضمیر انسان را کدر کرده یا وی را به افات و مصیبتها دچار نموده از اثر وسوسه و ضربت اهریمن نابکار است.
ولی ان جنبه ایزدی و ان روح عالم مینوی که گفتیم فروهر نام دارد و در باطن وی به ودیعه گذاشته شده.گرد الایش به خود نپذیرفته.پس از جداشدن روان از کالبد دگر باره بسوی عالم بالا از همانجایی که فرود امده بازمیگردد.
انسان در مراحل زندگانی با فرشته نیکی و با دیو پلیدی همسفر میگردد.یکی کوشاست که او را به سرمنزل مقصود رساند و ان دگر ساعی است که وی را از راه راست بدر برده و از کاروان سعادت دور نماید.
انسان در این میان باید با عزم و اراده استوار بکوشد که دیو فتنه در او رخنه نیابد و اقلیم وجودش به تصرف اهریمن بدخواه نیفتد.
تمام صفحات اوستا نمودار میادین جنگ خوبی و بدیست.هماره مشخصه هایی چون راستی و درستی و دلیری و رادمردی و دادگری و کوشش در مقابل دروغ و فریب و ترس ورشک وستم وتن پروری صف کشیده و در زد و خورد هستند و تا جهان پایدار است این ستیزه برقرار می باشد.
پروردگار مهربان از برای پیروزی انسانها در این میدان کارزار پیغمبر و تعلیماتی فرستاده و به واسطه ایین راستین اسلحه مهلکی بر ضد جنود دروغ بدست انسان داد.
نظر به انکه در مزدیسنا بدبینی و ناامیدی راه ندارد, انسان را به فتح و ظفر مطمئن ساخته اند و بالاخره در سرانجام, از ظهور سوشیانس {موعود مزدیسنا} شکست جنود اهریمن و نابود گشتن ان وعده داده شده است.چنانکه در زامیاد یشت اوستا (فقرات88-96)میگوید:"پس از ظهور سوشیانس ,گیتی پر از عدل و حکمت گردد.سعادت روی اورد.پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک ظفر یابد.جهان از دروغ پاک شود و خشم نابود گردد.راستی به دروغ چیره گردد.منش ناپاک از منش پاک شکست بیند.امشاسپندان خرداد و امرداد, دیوهای گرسنگی و تشنگی را بر اندازند.اهریمن بگریزد.".
خشترا
اهورا مزدا با گروه امشاسپندان و ایزدان یک سلطنت مینوی و روحانی که انرا خشترا گویند اراسته.انچه در عالم بالا و پایین موجود است در تحت حمایت یکی از کارگزاران و گماشتگان ایزدی قرار داده شده است.پاسبانی اسمان و خورشید و ماه و ستارگان و فروغ بی پایان(انیران) و هوا و باد و زمین و اب و گیاه و چارپایان و اتش و فلز و غیره هر یک سپرده به فرشته مخصوصی است و نیز در باطن هر یک از موجودات ایزدی,روحی از عالم مینوی که موسوم است به فروهر به ودیعه گذاشته شده است:
دل هر ذره را که بشکافی افتابیش در درون یابی
این پادشاه حقیقی در عین انکه در همه جا هست در بارگاه قدس که انرا گروثمان یعنی خانه ستایش گویند,مقام دارد.بخصوصه نظم و نسق در این سلطنت معنوی جالب دقت است.هیچ چیز در عالم خودسر وبیرون از دایره حکم ایزدی نیست.
برخلاف ادیان سامی{یهود-مسیح-اسلام},مزدیسنا از زندگانی مجلل روگردان نیست.زندگانی نیک و شریف است و جهان و انچه در اوست مقدس است.خوشی و خرمی برای نوع بشر,موهبت ایزدی است و از انها نباید خود را محروم ساخت.فقر و مسکنت,کرده اهریمنی است. به امید پاداش اخروی چشم از نعمتهای دنیوی نباید پوشید.پریشانی و ذلت در این جهان مایه ابرو و اعتبار از برای جهان دیگر نخواهد شد و در روز واپسین,مزد و پاداش به کسی بخشیده خواهد شد که از پرتو کوشش خویش,زمین را اباد و مردم را شاد میسازد.خانه خلدبرین در گرو حسن عمل بندگان است.
انکس که از پرتو کار و کوشش خویش,مایه خوشی و اسایش دیگران را فراهم اورد,خود نیز از کار و کوشش دیگران بهره مند گشته و در خوشی و اسایش خواهد بود.نظر به همین اصول است که غالبا در کتب دانشمندان و مستشرقین میخوانیم که مزدیسنا دینی است موافق اصول زندگانی عصر حاضر.
د اوستا مکررا به فقراتی برمیخوریم که ثروت و خانواده بزرگ و خانه اباد و فرزندان فراوان و اسب گردونه و گله و رمه و مزارع حاصلخیز و حتی غذاهای گوناگون ارزو شده است.در مزدیسنا زندگانی حقیر شمرده نشده است و خوشی اینده را شرط بدبختی کنون ندانسته و باید به تمام لذایذ دنیوی اقبال نمود و در نهایت انچه را که از ان فایده و سودی میرسد دوستار و خواستار بود. همچنین انچه را که ممکن است از ان ضرری رسد و انچه را که مایه رنج و گرفتاری و اندوه است,دشمن بود و برای نابود کردنش کوشش باید.
بنابر این منطقی است که در مزدیسنا اسمان و زمین وستاره و خورشید و ماه و فلز و گیاه و چارپایان و ....... مقدس و معزز باشد و به فرشتگان موکل هر یک از انها نماز و ستایش برده شود.
از خصایصی که از مزدیسنا به سایر ادیان سامی{یهود-مسیح-اسلام} نفوذ کرده و در ادیان سامی به اصول غیرقابل تغییری تبدیل شده اند,عبارتند از:
مسئله اخرالزمان و ظهور سوشیانس,وجود رستاخیز و برخواستن مردگان و پل صراط و میزان و بهشت و دوزخ و برزخ همه و همه از ایین ایرانیان به سایر ادیان غربی ایران نفوذ کرده.
قوم یهود در زمان سلطنت نبوکد نصر یا بخت النصر شاه بابل به اسارت درامد.شاه بابل فرمان داد تا اورشلیم و هیکل و تمام اثار مقدس یهود در اورشلیم را نابود کردند و اموال یهود را غارت کرده و خود انان را به اسارت به بابل کوچاند.از خواندن نوشته های پیامبران بنی اسرائیلی در متون عهد عتیق,کینه انبیای اسرائیلی از بابل و بابلیان را میتوان فهمید.
کوروش,شاه شاهان,طبق متون عهد عتیق,بخت النصر را شکست داده و قوم یهود را ازاد کرده و به اورشلیم بازگرداند.حتی استر که یکی از پیامبران مونث بنی اسرائیل است طبق متون تاریخی بعدها به ازدواج یکی از شاهان هخامنشی در امد.دانیال, دیگر پیامبر اسرائیلی در مکان شوش کنونی وفات یافت و گویند از وزیران یکی از شاهان هخامنشی بوده.پس همه و همه دست در دست یکدیگر دادند و دین مزدیسنا و یهود با هم برخورد کرد و مطالبی را از هم به ودیعه گرفتند.
میدانیم که متون یهودی کهن ترین و موثق ترین مرجع باستانی تمام ادیان سامی است و همه و همه به نوعی از ان سرچشمه میگیرد.پس پر بیهوده نیست که همه بطور ناخوداگاه عقایدی را بدون انکه بدانند از مزدیسنا به وراثت برده اند به تصور انکه از یهود گرفته اند.
در ایجا سزاست برمطالبی که پیامبران بنی اسرائیل در مورد کوروش,در عهد عتیق نوشته اند را گذرا نظری بیفکنیم:
در کتاب عزرا امده است:"در سال اول کوروس شاه پارس خدا روح کوروش شاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و انرا مرقوم داشت و گفت:کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید:یهو خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داد و مرا امر فرموده است که خانه برای او در اورشلیم که در یهود است بپایانم.پس کیست از شما از قوم او که خدایش با وی باشد و به اورشلیم رفته و خانه خدا را تجدید بنا نماید.کوروش ظروف خانه خدا را که نبوکد نصر انها را از اورشلیم اورده بود و در خانه خدای خود گذاشته بود بیرون اورده و از میترادات خزانه دار خود گرفت به ششبصر رییس یهودیان مسترد داشت.ظروف طلا و نقره پنجهزار و چهارصد بود......."
اشعیای نبی کوروش را مسیح موعود میداند و او را شبان خداوند خوانده که یهود را مانند گله ای محافظت و پاسبانی مینمود:"خداوند به کوروش مسیح خودانکه دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمر های پادشاهان را بگشایم تا درها را در مقابل وی مفتوح سازم در دروازه های دیگر بسته نشود.
خدا به او میگوید:من پیش روی تو خواهم خرامید.درهای برنجین روبروی تو شکسته خواهند شد.پشت بند های اهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزاین مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من یهوه که تو را به اسمت خوانده ام خدای اسرائیل میباشم."(اشعیا باب45)
در جای دیگر میگوید:"کوروش شبان من است و تمام مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید."(اشعیای نبی-باب 44)
در اغاز کتاب عزرا پیامبر اسرائیلی امده است که:"کوروش شاه پارس چنین میفرماید که یهوه خدای اسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه ای برای وی در اورشلیم که در یهودیه است بنا کنم."
در کتاب دانیال هم ماجرای قوچ دو شاخ و ذوالقرنین که در مورد کوروش است مشهود است.
در واقع کوروش را در دین یهود تا انجا بالا برده اند که علمای مذهبی یهود او را ناجی و مسیح خود میدانند زیرا هم انان را از اسارت بابلیان رهانید و هم دستور تجدید بنای خانه خدا را در اورشلیم داد و هم عقاید تازه ای را از مزدیسنا تحت تاثیر او گرفتند که در ابتدا ذکر شد.در اسلام هم در سوره کهف از پیامبری اسم برده بنام ذوالقرنین که به نظر مرجع بزرگ شیعی ایت الله طباطبایی (استاداقای مرتضی مطهری),کوروش همان ذوالقرنین مذکور در قران است.
